خاطرات ملیکا

دختری که به دنبال هدفش میگشت...

خاطرات ملیکا

دختری که به دنبال هدفش میگشت...

آخرین نظرات

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام عجقم.چه طوری یا نه؟

کنکور بالاخره تموم شدش...خوب یا بد بودنش سخت یا آسون بودنش هر چی که بودش تموم شد رف...

خب فعلا باید تمرکز کنم روی کارایی که میخوام برای تابستون انجام بدم.

این هفته خیلی درگیر مهمونی ام.برناممو میریزم تو این هفته که از هفته دیگه کارامو شروع کنم. :)

امشب دوتا پیشی رو که برای واگذار بود گرفتم. خواهر برادرند از نژاد DSH. روز تولد آرش هم به دنیا اومدند. (3 اردیبهشت 94) D:

اینم عکس از شب اولشون D:



یک سری به اهداف گذشته میزنیم:

* درست کردنِ ساعت خوابم و منتقل کردنِ خواب روزم به شب ( روزی یک ساعت زودتر بیدار شم و شبم یک ساعت زودتر بخوابم. )

این خوشبختانه درست شدش. خخخ

* خوابیدنِ حداکثر 7 ساعت در روز

نصفه نیمه انجام شد. 

* ساعت مطالعه ی حداقل 10 ساعتِ مفید در روز ( هر 2 ساعت درس یک ربع استراحت )

این نشدش. :(

* دست نزدن به ابرو تحت هیچ شرایطی! ( 2 ساله که موقع درس خودن ابرو میکنم. )

اینم تا جایی که تونستم خودمو کنترل کردم.

* خودن روزی یک لیوان آب :| ( یک لیوان آب هم نمیخورم. )

اینو هم خوردم. :)

مسواک زدن روزی یک بار آخر شب به طور مداوم ( تنبلم دیگه :| هر روز نمیزنم :دی )

هرشب نزدم. :| ولی خیلی بیشتر از قبل زدم.

اهداف جدید:

* مرتب کردن اتاق به طور کامل
*سر و سامون دادن پیشی ها
*سرو و سامون دادن دوچرخه
*ایجاد برنامه ریزی حرفه ای از هفته ی بعد
* تعویض ویندوز

+ ثابت نگه داشتن اهداف قدیم:

* خوابیدنِ حداکثر 7 ساعت در روز
* دست نزدن به ابرو تحت هیچ شرایطی!
* خودن روزی یک لیوان آب
مسواک زدن روزی یک بار آخر شب به طور مداوم

ببینم چه طور میخوام برنامه بریزم واسه این مدت :)
فعلا دوست جونی
مواظب خودت باش.بای 
۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۱
ملیکا